• پنج شنبه 1 خرداد 1404
  • الْخَمِيس 24 ذی القعده 1446
  • 2025 May 22
سه شنبه 23 بهمن 1397
کد مطلب : 47563
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/GVVy
+
-

گفت و گو با ورزشکار رهایی یافته از اعتیاد به بهانه چاپ کتابش

پایان اشک های محسن

پایان اشک های محسن

ثریا روزبهانی |خبرنگار

منطقه 9

محسن هرگز فکر نمی‌کرد که لاف‌زنی در جمع دوستانش 10 سال از زندگی‌اش را تباه کند. حرفی توخالی که باعث شد دود‌ و دم، راهش را به خلوت او باز کند و پای ثابت لحظه‌های از دست رفته زندگی‌اش شود. «محسن رستمی» هم‌محله‌ای بهبودیافته از اعتیاد اکنون 11 سال است که از دام این بیماری رهایی یافته و می‌خواهد در دوران پاکی‌اش فرد مفیدی برای جامعه باشد. او مصصم است با فرصت دوباره‌ای که خداوند در اختیارش قرار داده، معتادان دیگری را به زندگی بازگرداند و به خانواده‌های آنها کمک کند چراکه باور دارد نجات یک معتاد، نجات یک جامعه است. به همین خاطر پس از بهبودی در رشته مددکاری اجتماعی خانواده شروع به تحصیل کرده است و از طرفی هم به‌عنوان مددکار خانواده انجمن مددکاری ایران، برای رها شدن سایر معتادان از چنگ دیو افیون تلاش می‌کند. او حتی در این زمینه کتابی نیز منتشر کرده است.

کسب عنوان‌های قهرمانی در رشته کشتی در مسابقات منطقه‌ای تهران و استان البرز خاطرات خوشی است که از دوران کودکی و نوجوانی برای محسن 39 ساله باقی مانده است. دورانی که اگر حمایت بیشتری از او می‌شد، شاید در اوج جوانی وقتی که 18 سال داشت، به جای اینکه معتاد شود، می‌توانست در عرصه ورزش کشتی افتخارات بسیاری برای منطقه9 به دست آورد. «محسن رستمی» هم‌محله‌ای بهبودیافته می‌گوید: «از 10سالگی ورزش کشتی را شروع و مقام‌های بسیاری هم در این رشته ورزشی کسب کردم. به خاطر چابکی و مهارت‌هایم در این رشته، مربی‌هایم اعتقاد داشتند آینده روشنی پیش‌رو دارم، اما متأسفانه رفاقتم با دوستان ناباب، آینده تاریکی را برایم رقم زد.» او نخستین باری را که مواد مصرف کرده است، هرگز فراموش نمی‌کند و می‌گوید: «18سالم بود که برای بار اول مواد مصرف کردم. آن روز به خانه یکی از دوستانم رفتم که به همراه چند نفر از دوستانش در حال مصرف مواد بود. به من هم مواد تعارف کردند. نه نگفتم و همپای آنها مواد کشیدم و پای بساطشان نشستم. هیچ‌وقت آن روز را فراموش نمی‌کنم، برای آنکه جلو آنها قپی بیایم تا نگویند بچه است یا کم آورده، گفتم نخستین بار نیست که مواد می‌کشم. این جمله لافی بیش نبود و باعث شد تا 10سال در راهی که انتهایش سیاهی بود، قدم بگذارم. اوایل پول موادم را از کارکردن در مغازه آرایشگری‌ام جور می‌کردم، اما بعد از گذشت چند سال به خاطر اینکه میزان وابستگی‌ام به مواد بیشتر شده بود و دیگر توان و رمقی برای کار کردن نداشتم، با فروشندگان مواد همکاری می‌کردم و برایشان مواد می‌فروختم. در آن دوران میدان آذری و کوچه‌پسکوچه‌هایش پاتوق خرید و فروشم شده بود. هنوز هم جای چند سوزن سرنگ، از آن دوران در بدنم هست و من را به یاد آن روزهای سرد و تاریک که گوشه خیابان‌ها می‌خوابیدم، می‌اندازد.» او در ادامه می‌افزاید: «اوضاع بدم باعث شد تا یکبار پدرم از خانه بیرونم کند، اما دوباره با وساطت دیگران بازگشتم و سرانجام گوشه عزلت گزیده بودم و از خانه بیرون نمی‌آمدم. حتی ایام محرم از پشت پنجره اتاقم هیئت‌های عزاداری را تماشا می‌کردم و با نوحه‌های آنها به حال خودم می‌گریستم و امام حسین(ع) را قسم می‌دادم تا کمکم کند که بتوانم از این تاریکی رها شوم. همین‌طور هم شد و با فردی آشنا شدم که توانسته بود از دام اعتیاد رهایی پیدا کند و بعد از بهبودی‌اش به معتادان دیگر کمک می‌کرد. خواست خدا بود که من دوباره از فرش به عرش برسم و اکنون بتوانم مانند او برای نجات معتادان دیگر تلاش کنم و انگیزه و نمونه خوبی برای معتادانی باشم که تصمیم دارند، ترک کنند. همچنین با تجربه‌هایی که در دوران بیماری و بهبودی به‌دست آورده‌ام به‌عنوان مددکار اجتماعی خانواده برای پیشگیری و درمان سوء‌مصرف موادمخدر و همین‌طور بالا بردن دانش و آگاهی جوانان فعالیت می‌کنم.»

 11 سال است که پاکم

محسن نزدیک به 12سال و 3ماه است که موادمخدر و بیش از 11سال است که دیگر نیکوتین مصرف نمی‌کند و به جای آن دود و دم، اوقات فراغتش را با ورزش کردن پر می‌کند و علاوه بر آن کتاب هم می‌نویسد. اکنون اتاق محسن که روزی بساط مصرف مواد در آن پهن بود به پاتوقی برای انجام کارهای فرهنگی تبدیل شده و در آنجا سرگذشتش را می‌نویسد تا شاید این تجربه تلخ برای کسی مفید باشد و به کارش بیاید. «پایان اشک و درمان ماتریکس» عنوان کتاب رستمی است. «امروز که پاک هستم به همان اندازه که مادرم در زمان اعتیادم اشک می‌ریخت، او را می‌خندانم.» این جمله از کتاب اوست به قول خودش ملکه ذهنش شده و سعی می‌کند با یادآوری آن لحظه‌های شادی را برای خانواده‌اش بسازد. محسن می‌گوید: «در تلاشم تا جلد دوم این کتاب را هم منتشر کنم. چون در بین معتادها دکتر، خلبان، افراد تحصیلکرده و کتابخوان هم وجود دارد.» اکنون محسن، معتاد دیروز، دانشجو رشــــته مددکاری اجتماعی خانواده است و آرزو دارد روزی استاد دانشگاه شود. 



 یادداشت 
سیگار دروازه مصرف مواد مخدر


زهرا کرمی|مشاور اعتیاد و مددکار اجتماعی خانواده

مصرف سیگار در دوران نوجوانی بیشتر حرکتی نمایشی و برای خودنمایی در جامعه است. چون نوجوانان می‌خواهند اظهار وجود کنند، سمت سیگار می‌روند. آنها در اول کار نیاز چندانی به سیگار ندارند و سیگار کشیدن تنها برایشان عادت شده یا از روی ناراحتی و برای کاهش فشارهای عصبی سیگار می‌کشند. در واقع آنها به‌صورت اکتسابی از جامعه یاد می‌گیرند برای اینکه اضطرابشان را کم کنند، سیگار بکشند. معمولاً خانواده‌ها در این موارد به مرکز مددکاری اجتماعی مراجعه می‌کنند و راهکار می‌خواهند. چون خود نوجوان نمی‌داند که رفتارش اشتباه است. به همین خاطر خانواده مراجعه می‌کند و می‌گوید در جیب پسرم سیگار پیدا کردم یا فامیل و همسایه دیده که فرزندم در پارک محله یا سر کوچه سیگار می‌کشد. در مرحله اول مددکار از خانواده سؤالاتی می‌پرسد تا بفهمد رابطه پدر و مادر یا رابطه اعضای خانواده با هم چگونه است؟ چراکه معمولاً در خانواده‌هایی که رابطه پدر و مادر با هم خوب نیست یا پدر سختگیر و اهل دعوا و یا تشنج است، این معضل بیشتر دیده می‌شود. 
در مرحله بعد باید در گروه همسالان به دنبال علت گشت. معمولاً به خاطر اینکه بچه‌ها در خانواده مورد تحسین قرار نمی‌گیرند، به سمت دوستی با افراد بزرگ‌تر از خودشان می‌روند و برای پذیرفته شدن در این گروه باید خودش را ثابت کند. این اثبات با کشیدن سیگار و بروز رفتارهای پرخطر به دست می‌آید. اغلب کسانی که در 12ـ 13 سالگی به سراغ سیگار می‌روند، در سن‌های بالاتر به معتادان حرفه‌ای تبدیل می‌شوند و اغلبشان علت این آسیب را پذیرفته شدن در گروه همسالان عنوان می‌کنند. چراکه اعتقاد دارند با کشیدن سیگار، احساس بزرگ شدن به آنها دست می‌دهد. احساس اینکه هستند و وجود دارند. اگر از ابتدا نوجوان در خانواده دیده و تشویق شود، دیگر نیاز پیدا نمی‌کند که در گروه همسال خودش برای پذیرفته شدن سیگار بکشد. آنها دنبال احساس ارزش و توجه هستند. برای پیشگیری از این آسیب خانواده‌ها باید بیشتر دقت کنند و کنترل‌گر باشند. چراکه بچه‌ها می‌توانند تا مدت‌ها این رفتار را پنهان کنند. سیگار دروازه ورود مصرف موادمخدر است. بعد از سیگار نوجوانان به سراغ حشیش می‌روند و اکنون هم مصرف «گل» در این گروه سنی شایع شده است و مراجعات دانش‌آموزان و نوجوانان و جوانانی که گل و هروئین مصرف می‌کنند، به این مرکز بسیار زیاد است. آنها اعتقاد دارند گل اعتیادآور یا ماده صنعتی نیست و کاملاً گیاهی است و هرکسی می‌تواند حتی در باغچه خانه‌اش هم آن را پرورش بدهد و واقعاً باور دارند که هیچ اتفاقی برایشان نمی‌افتد. ولی غافل از آنکه گل هم توهم و هیجان دارد و سکوی پرتابی است برای استعمال موادمخدر قوی‌تر. از طرف دیگر به دلیل تبلیغات و اطلاع‌رسانی‌های مفید، شهروندان با اثرات مصرف شیشه آشنا شده و آمار مصرف آن در مقایسه با گل اندک است. معمولاً 3 تا 5 سال طول می‌کشد تا خانواده بفهمد مصرف‌کننده حرفه‌ای در خانواده‌اش وجود دارد. در مرکز پیشگیری از آسیب، جلسات گروه‌درمانی برای آشنایی فرد بیمار یا خانواده‌ها با بیماری اعتیاد برگزار می‌شود تا خانواد‌ها از این معضل آگاه و نسبت به آن حساس‌تر شوند. 






 

این خبر را به اشتراک بگذارید